اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ، ده ها رنگین کمان ، در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی ، کمیاب ترین چیزها بود … اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت ؛ عاشقان ، سکوت شب را ویران میکردند … اگر به راستی خواستن توانستن بود ؛ محال نبود وصال ! و عاشقان که همیشه خواهانند ، همیشه می توانستند تنها نباشند … اگر گناه وزن داشت ؛ هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ، خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند و من شاید کمر شکسته ترین بودم … اگر غرور نبود ؛ چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمی کردیم … اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم ؛ با اولین خمیازه به خواب می رفتیم ، و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم . اگر خواب حقیقت داشت ؛ همیشه خواب بودیم ، هیچ رنجی، بدون گنج نبود ؛ اگر همه ثروت داشتند ؛ دل ها ، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگران از سر جوانمردی ، بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند … اگر مرگ نبود ؛ اگر عشق نبود ؛ به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم ؟ اگر کینه نبود ؛ قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند . اگر خداوند ؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا …
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
Home
|